هفت سين فاطمي
رسیده عید و دل ها شاد و خرم
همه در فکر دیدارند با هم
همه آماده انـد سفـره بچیننـد
به فکـر سفـره های هفت سیننـد
منم در سفره دارم هفت سیـن را
ولی تـوأم شـدهبـا داغ زهـرا
اگـرخواهـیبرایمادر مـن
دم عیـدی بِگِـرییدربـر مـن
کنار سفره ی عیـدمتوبنشیـن
بگویم ماجرای هر چه هفت سیـن
بُودسین نخستین سیلـیِ کیـن
به روی مادرم بـا دست سنگیـن
میـان کوچه راهش را ببستنـد
غـرور مجتبـایـش راشکستنـد
ببیـن بر سفـرهسیـن دومم را
که سویـینیست در چشمان زهرا
بمیرم، راه خانه گم نمـوده ست
تمام چهـره ی مادر کبـود ست
بگویـمسین سـومتا بسـوزی
که مادرسـوختبین کینه تـوزی
برای کشتـن زهـرا دویـدنـد
درِکاشـانـه را آتـش کشیـدند
ببینسین دگراز من همین است
عزیزم چهارمیسقط جنیـناست
به آتش خانه راپُرمِه نمودنـد
گلـی را وحشیـانـه له نمودنـد
به روی سفرهسین پنجم این ست
سرِ سجـاده اشزینب حزین است
کنـد چـادر نمـاز مادرش سر
بگـویـد وای مـادروای مـادر
شده سفـره پر از اشک شبانـه
ششم سین سوت وکورماندست خانه
خدایـا مرتضی همـدم ندارد
به جز چاهش کسی مرهم ندارد
چه گویم ای عزیز از سین آخـر
بُـود آن سینـه ی مجروح مادر
هنوز آن سینه رادرمـان نگشتم
خداتاکی به صحرا و به دشتـم ؟
شده این سفره محسن چه رنگیـن
چه دردآور شده این سفره هفت سین
التماس دعا
می روم تا انتقام سیلی زهرا بگیرم
اونی که خاک گلمو با کربلا سرشته بود رو پیرنای شهدا این جمله رو نوشته بود
می روم تا انتقام سیلی مادر بگیرم
آره شهیدایی که با یا زهرا گفتن افتادن با قطره قطره خونشون این حرفارو یادم دادن
می روم تا انتقام سیلی مادر بگیرم
وقتی که آقامون بیاد پارکابش سینه زنان همگی نوحه دم می دیم مثل خود صاحب زمان
می روم تا انتقام سیلی مادر بگیرم
با فرج آقا اگه مدینه جور بشه برامون با خط خون می نویسیم همه روی سر بندامون
می روم تا انتقام سیلی مادر بگیرم
وقتی یل ام البنین می رفت به سوی علقمه هرکی می گفت کجا می ری می گفت با اشک و زمزمه
می روم تا انتقام سیلی مادر بگیرم
تبریک
روزی که خدا گل خلایق بسرشت
بالای در بهشت اینگونه نوشت
بی مهر علی ورود اکیداً ممنوع
با حب علی بیا که باز است بهشت
عید ولایت وامامت بر شما مبارک وفرخنده باد.
دنیا....
دنیا سفری بود…در جستجوی خدا…!
ما اشتباه گرفتیم…با جستجوی طلا…!
دنیا یک نیمه زندگی با خدا بود…
و با سوت مرگ…
آغازمی شود نیمۀ دوم…
ساختن این دنیا، چیزی شبیه همین عکس بالا…!
تلنگر:دارند خانۀ آخرتمان را می سازند…
چندروزی مستاجر دنیایمان کردند…
تبریک
آب شور تو نمک زندگیمونه
من نمکدونو شکستم ولی قلبت مهربونه
یا فاطمه معصومه کریمه ی طاهایی
آیینه دار زهرا ، شفیعه ی عقبایی
ای عزیز جان حیدر
کوثر موسی بن جعفر
لاله ی باغ ولایت جان عالمی فدایت
بانوی عشق و وفایی
زینب امام رضایی
دخترای ایران زمین روزتون مبارک
تبریک
فاطمه يعني شرف،يعني حجاب
فاطمه فخر زنان، روز حساب
فاطمه يعني رضاي کردگار
شاهکار خلقت پروردگار
ولادت حضرت فاطمه(س) مبارک باد
مادر خوبم :
به تو سلام می کنم، تا خانه عروجم با دعای تو بنا شود
و دلم در آسمان آبی مهرت رها شود
روزت خجسته، لبانت پر ز خنده و دلت شاداب و سرزنده باد
تسلیت
شعر قادر طراوت پور برای حضرت معصومه(س)
عاصی و محتاجِ ترّحم شدم
راهیِ بیتالكرمِ قم شدم
رد شدم از وحشتِ دشتِ کویر
رد شدم از تشنگیِ گرمسیر
کیست که اینگونه جلا میدهد
بوی غریبیِ رضا میدهد
پارهای از بارگهِ شاه طوس!
فاطمه ای خواهر «شمسالشّموس»!
عمّهی مظلومهی «صاحب زمان»!
روشنیِ نیمهشبِ جمکران!
از سفر سختِ کویر آمدم
شاعر و رنجور و فقیر آمدم
اذنِ زیارت بده بانو! به من
رو به تو کردم، بنما رو به من
اذنِ نمازم بده، بانویِ آب!
روضهی معصومیت آفتاب!
«شیعه» به نام تو مباهات کرد
«نور» در این خانه مناجات کرد
بس که در این خانه خدا منجلی است
هر کسی آمد به لبش «یا علی» است
بُقعهای از کوی بنیهاشم است
مدرسهی عالمه و عالِم است
دل تپش از بزم محبت گرفت
در ملکوتش سرِ خلوت گرفت
لحظهای آرام به کنجی نشست
حضرت معصومه! دل من شکست
اشک! خدا را، تو به من بد نکن
حضرت معصومه! مرا رد نکن
اشک! به راهِ سخنم سد شدی
خوب من این باره چرا بد شدی؟
اشک! خدا را، تو بگو: این منم
شمع همین خانهام و روشنم
من نگرانم که مرا رد کنند
خواستنیهام به من بد کنند
عمّهی مظلومهی صاحب زمان!
روشنیِ نیمهشبِ جمکران!
نام تو یادآور زینب شده
موجبِ آوارگیِ شب شده
همسخنِ خلوتِ تنهای من!
دخترِ خورشید و مسیحای من!
مریم قدّیسهیِِ آلِ علی!
سیّدهیِ نسلِ زلالِ علی!
کوثری از سلسلهی حیدری
پارهای از عصمتِ پیغمبری
شیفتگانت به طواف آمدند
در «حرم ستر عفاف» آمدند
جرعهای از آب حیاتم بده
حضرت معصومه نجاتم بده
با دل آغشته به داغ آمدم
از طرف شاه چراغ آمدم