نکاتی ناب درباره ولایت و امامت از زبان آیت الله آقا مجتبی تهرانی
چرا «حبّ علی(ع)» نشانه ایمان است، نه حبّ پیامبر(ص)
آیتالله آقامجتبی تهرانی میگفت: «إخبار به منصب» یک چیز است و «مأموریت دادن برای نصب» مطلب دیگری است. این طور نبود که مأموریت نصب علی(ع) در حج به پیغمبر اکرم داده شده باشد؛ بلکه این مأموریت در شب معراج به حضرت محوّل شد.
ضمن تبریک به مناسبت فرا رسیدن ایام غدیریه و نصب امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب به امامت از سوی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، نظر دوستان رو به مطالبی ناب درباره امامت حضرت علی علیه السلام که توسط حضرت آیت الله آقا مجتبی تهرانی در روز عید غدیر بیان شده جلب میکنم:
* دو آیه که در روز هجدهم ذی الحجّه نازل شد
دوستان خطاباتی را که در چنین روزی به پیغمبر اکرم شد، زیاد شنیدهاند؛ یکی در مورد تبلیغ بود: «یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ» [1] «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتی وَ رَضیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دیناً» [2]. و یکی هم درباره اکمال دین بود: «در اینجا دو مسئله وجود دارد: یکی اینکه خطاب «یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ» آیا در روز غدیر از ناحیه خداوند به پیغمبر اکرم القا شده یا قبل از آن بوده است؟ یعنی آیا بعد از آنکه حج تمام شد و پیغمبر اکرم داشتند به سوی مدینه تشریف میآوردند، به ایشان امر شد که ولایت علی(ع) که مظهر تامّ ولایت است را به مردم برسانند؟ یا در زمان دیگری بود؟ مورخین این قضیه را مختلف نقل کردهاند. مطلب دیگر این است که چه نسبتی بین رسالت و ولایت وجود دارد؟
* زمانِ «امر به نصب» امروز نبود
در مورد مسئله اوّل باید بگوییم که چنین نبوده است که خدای متعال امروز یا در این موسم حج به پیغمبر اکرم این معنا را القا کرده باشد. بلکه این، مطلبی بود که خداوند مکرّر در مکرّر به پیغمبر اکرم فرموده بودند. یکی از مواردی که به پیغمبر اکرم این معنا القا شد و بالاترین مورد القای این معنا نیز هست، زمانی بود که پیغمبر اکرم به معراج رفت. خدای متعال این امر را در آنجا و در بالاترین مقام به پیغمبر القا فرمود. مسئله ولایت علی(ع) از آنجا سرچشمه می گیرد.
* یک روایت با سندی عالی
در این مطلب، نکات بسیار لطیف، بالا و والای معرفتی وجود دارد که چرا در معراج این معنا به پیغمبر اکرم القا شد. حالا من روایتی را میخوانم که در همین مورد است. روایت از امام صادق«صلوات الله علیه» است که ایشان از پدر بزرگوارشان امام باقر«صلوات الله علیه» نقل میکنند، ایشان هم از علی بن الحسین زین العابدین«صلوات الله علیه»، آن حضرت هم از پدر بزرگوارش امام حسین(ع) روایت را نقل میکنند تا به پیغمبر اکرم میرسد. پس سند روایت بسیار عالی و والاست؛ چون در این سند، همه راویان از معصومین«صلوات الله علیهم اجمعین» هستند.
* سخن گفتن رودرروی خدا با پیغمبرش
روایت این است: «قال رسول الله«صلّی الله علیه وآله وسلّم» لَیْلَةَ أُسْرِیَ بِی إِلَی السَّمَاءِ کَلَّمَنِی رَبِّی جَلَّ جَلَالُهُ» پیغمبر اکرم فرمود: در شبی که مرا به سوی آسمانها بردند، پروردگارم با من سخن گفت. اوّلاً این شب، همان شب معراج است که قرآن کریم میفرماید: «سُبْحانَ الَّذی أَسْری بِعَبْدِهِ لَیْلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَی الْمَسْجِدِ الْأَقْصَی» [3] نکته دیگر این است که ظاهراً این صحبت کردن خدای متعال با پیغمبر، بدون حجاب بوده است؛ چون که «مِن وَراء حجاب» ندارد.
ما در روایات داریم که وقتی خداوند با دیگر انبیایش سخن میگفت به آنها وحی می کرد و از پس حجاب با آنها ارتباط برقرار میکرد، ولی این سخن گفتن با پیغمبر خاتم و در شب معراج، وحی از ورای حجاب نبود، بلکه خدا رویارو با آن حضرت صحبت میکرد. عبارت «کلّمنی ربّی جلّ جلاله» هم همین معنا را درباره کیفیت صحبت میرساند که خداوند در شب معراج یک صحبت رویارو با آن حضرت رسول داشته است.
* بعد از تو، علی حجّت من است
حال آن سخن چه بود؟ « فَقَالَ یَا مُحَمَّدُ!» خدا مرا صدا زد. «فَقُلْتُ لَبَّیْکَ رَبِّی» من هم عرض کردم: بله، پروردگار من! «فَقَالَ إِنَّ عَلِیّاً حُجَّتِی بَعْدَکَ عَلَی خَلْقِی». فرمود: علی بعد از تو حجّت من بر بندگان است. ببینید مسئله ولایت حضرت از کجا شروع میشود! اصل ماجرای ولایت حضرت از خود خدا شروع میشود.
*ریشه و اصل ولایت امیرالمؤمنین
بله؛ ما این خبر را هم در روایات داریم که پیغمبر اکرم در ابتدای بعثت، هنگامی که رسالتش را ابلاغ کرد، همان جا فرمود که هرکس که دعوت مرا بپذیرد، او وزیر و جانشین من است. ظاهر این ماجرا این است که قضیه ربطی به حکم و نصب خدا ندارد؛ امّا اینها جنبه ظاهری قضیه است و ریشه کار به خود خدا بر میگردد. لذا حضرت رسول میفرماید: «خداوند» به من فرمود که علی بعد از تو بر خلق من حجّت است. «وَ إِمَامُ أَهْلِ طَاعَتِی» اوست که رهبر و پیشوای اهل طاعت من است. «مَنْ أَطَاعَهُ أَطَاعَنِی وَ مَنْ عَصَاهُ عَصَانِی». هرکس او را اطاعت کند، مرا اطاعت کرده و هر که او را عصیان کند، مرا عصیان کرده است.
* «امر به نصب» در شب معراج
حالا دقت کنید که در اینجا چه فرمانی صادر میشود؛ «فَانصِبْهُ عَلَماً لِأُمَّتِکَ یَهْتَدُونَ بِهِ بَعْدَکَ» [4] خدا به پیغمبرش دستور میدهد که «تو او را به عنوان عَلمی برای امّتت نصب کن تا مردم بعد از تو، به سبب او هدایت شوند». پس «اصل فرمان نصب» در شب معراج بوده است نه حجّۀ الوداع. خوب دقت کنید!
*تفاوت «إخبار به نصب» با «دستور به آن»
توجّه داشته باشید که ما یک خبر دادن داریم و یک دستور دادن؛ «إخبار به منصب» یک چیز است و «مأموریت دادن برای نصب» مطلب دیگری است. این طور نبود که مأموریت نصب علی(ع) در حج به پیغمبر اکرم داده شده باشد؛ بلکه این مأموریت در شب معراج به حضرت محوّل شد.
این نکته خیلی ظریفی است که عرض کردم؛ «مأموریت نصب» در شب معراج به پیغمبر اکرم ابلاغ میشود، آن هم بدون واسطه و از ناحیه خود خداوند که علی(ع) را به این مقام منصوب کن! این خطاب در شب معراج بوده که هیچ حجابی بین پیغمبر اکرم و ربّش نبود. این مأموریّت در یک مکالمه رویارو بین ربّ و عبد واگذار شد.
* تقدِم ولایت بر رسالت
بحث دوم در مورد «رابطه بین رسالت و ولایت» است. اوّلاً این طور نیست که ولایت یک امر ظاهری باشد، ثانیاً این طور هم نیست که بعضی گفتهاند، صرفاً برای رسالت، جنبه کمکی دارد. برخی این معنا را طرح میکنند که «ولایت، عون و کمک رسالت است» حال اینکه مسئله این نیست.
خود آیه هم گویای این معناست که ولایت، نقش محوری داشته و عون و کمک رسالت نیست. این تعبیر دقیقتر و رساتر است که «اصلاً رسالت، برای ولایت جنبه مقدّمی دارد». ثقل و سنگینی بحث، به طرف ولایت است نه رسالت. تعبیرهایی که میگوید ولایت به رسالت کمک میکند و ثقل بر روی رسالت است، درست نیست. ثقل در ناحیه ولایت است و رسالت، همچون پلی است تا ما از آن عبور کنیم و به ولایت برسیم. مقصد، ولایت است و رسالت گذرگاهی برای رسیدن به ولایت است.
* همه کارهای پیغمبر، به دستور الهی بود
حالا من نکتهای را میخواهم بگویم که ندیدهام کسی روی این مسئله بحثی کرده باشد. شما می دانید تمام اعمالی که پیغمبر اکرم در باب رسالت انجام میداد، همهاش حسابشده و از ناحیه خدا بود. کسی منکر این مطلب نیست که تمام گفتار و اعمال حضرت، همه و همه به دستور الهی بود؛ و چه بسا بسیاری از اعمال پیغمبر اکرم معانی مجسّمی بود که مظهر یک سنخ حقایق در خارج بودند. یعنی این رفتارها و گفتارها، ظهور آن معانی بلند حقیقی بود که حضرت دریافته بودند و آن را این گونه ابراز میکردند.
*نمونهای از تقدّم ولایت بر رسالت
مثلاً حضرت در فتح مکّه وقتی که میخواست مسئله شرک از نظر ظاهری ریشهکن شود، وارد کعبه شدند و با همراهی علی(ع) بتها را بیرون ریختند. این از فضیلتهای بسیار بلند حضرت امیر است که وقتی وارد خانه کعبه میشوند، ایشان قدم روی شانه های پیغمبر اکرم میگذارد و بالا میرود تا بتها را سرنگون کند. ببینید در اینجا رسول، پل و گذرگاهی است برای اینکه ولایت کار خودش را انجام دهد. نقش اساسی مربوط به ولایت است و رسالت گذرگاه است. بنابراین صحیح، این است که عبارت مشهور را بر عکس کنیم و بگوییم «رسالت، کمک ولایت است» نه اینکه ولایت، کمک رسالت باشد.
* امر خدا بود که علی پا بر شانه رسول خدا بگذارد
این عمل و فعل خارجی رسول خدا، اتفاقّی نیست که مثلاً دو نفر به هم رسیده باشند و یکی بگوید: تو بالا برو و بتها را بشکن! تمام اینها حساب شده است. اصلاً پیغمبر اکرم از ناحیه خدا اجازه نداشت که علی(ع) را نگه دارد تا خودش پایش را روی شانه او بگذارد و بتها را سرنگون کند. حضرت چنین وظیفهای نداشت. وظیفه پیغمبر همین بود که از علی(ع) بخواهد که او بالا رود و این کار را انجام دهد. اینها همه حسابشده بوده و از معانی بسیار بالایی است که گویای حقایقی در پشت پرده است. همه اینها گویای این حقیقت است که رسالت، گذرگاهی برای ولایت است و این ولایت است که کار اساسی را انجام میدهد.
* بررسی یک شبهه: پیغمبر، صاحب ولایت و رسالت
در اینجا نکتهای را بگویم که یک وقت اشتباه نشود؛ ممکن است کسی بگوید: مگر پیغمبر اکرم دارای ولایت نبود که شما این حرفها را میزنید؟ جواب این است که بله؛ پیغمبر اکرم هم دارای ولایت بود و اصلاً حضرت «مجمع دو عنوان رسالت و ولایت» بود، امّا نکته اینجاست که ایشان از نظر خارجی، «مظهر رسالت» بود.
* چگونگی تشخیص کارهای رسالی و ولایی رسول خدا
حال اگر ما بخواهیم در وجود پیغمبر و نسبت به کارهایی که ایشان انجام دادند، تفکیک کنیم و ببینیم که کدام کار مربوط به جنبه رسالت ایشان است و کدام مربوط به جنبه ولایت است، چه باید بکنیم؟ چون ایشان هر دو جنبه را دارند. امّا از کجا بفهمیم که این کار مربوط به جنبه رسالت است یا ولایت چه باید بکنیم؟ اینجاست که آن موجودی که مظهر ولایت است، نقش ولایت را ایفا میکند و آن کسی که مظهر رسالت است، نقش رسالت را باید ایفا کند؛ ولو اینکه آن موجودی که مظهر رسالت است، مظهر ولایت هم باشد.
لذا در آن روز که باید کار نهایی صورت پذیرد، وظیفه پیغمبر اکرم این است که بایستد و گذرگاه ولایت شود تا ولایت کار اساسیاش را انجام دهد. اهمیّت ولایت در این جهت است.
* کار نهایی با ولایت است
حالا ما یک سنخ اصطلاحاتی داریم که به کار هم گرفته میشود؛ مثلاً در این آیه هم، همین مطلب آمده است که رسالت نقش ارائه طریق دارد و ولایت، ایصال به مطلوب میکند؛ یعنی یکی راه را نشان میدهد و دیگری دست انسان را گرفته و او را به هدف نهایی میرساند.
اگر دقّت کنید میبینید که همه این اعمال حضرت نیز با این بحث تطبیق میکند؛ چرا که پیغمبر میایستد و به علی میگوید که بالا برو! این ارائه طریق است. راه هدایت این است که بتها شکسته شوند. امّا چه کسی عملاً بتها را میشکند؟ چه کسی حقیقتاً ایصال به مطلوب میکند و کار اساسی و نهایی را انجام میدهد؟ شما میبینید ولایت است که نقش ایصال به مطلوب دارد.
* ولایت یعنی ایصال به مطلوب نه تبلیغ
این اصطلاح اهل معرفت درست است و کار رسول با ولی فرق دارد. همه انبیا که رسولان الهی هستند، کارشان تبلیغ است؛ «یا ایها النبی، یا ایها الرسول و …» هرکدام ازا ین خطابها میگوید: «بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ»؛ و بیش از این وظیفهای متوجّه آنها نیست. تنها وظیفهشان ابلاغ و ارائه طریق است. امّا آنکه دست انسان را میگیرد و او را به مقصد میرساند، ولایت است.
*«ایمان» بعد از اسلام و «ولایت» شرط ایمان است
شما به روایاتی که در باب ایمان داریم، نگاه کنید! میشود گفت که سرآمد روایات در ارتباط با ولایت، آنجاست و حرفی از رسالت در میان نیست. در روایات گاهی بین اسلام و ایمان تفکیک می شود و میگویند که اسلام یک چیز ابتدایی و صرفاً یک گذرگاه است؛ اسلام گذرگاهی برای رسیدن به توقفگاه ولایت است. لذا میبینیم که میفرمایند: «حُبُّ عَلِیٍّ إِیمَانٌ وَ بُغْضُهُ کُفْر». [5]
* چرا «حبّ پیغمبر» نشانه ایمان نیست؟
آیا شما حتّی یک روایت دیدهاید که بگوید: «حبّ محمّد ایمان»؟ ما چقدر روایت از خود پیغمبر اکرم داریم که ایمان را مختصّ در صاحب ولایت و مظهر آن یعنی حضرت علی(ع) میداند! خود پیغمبر اکرم مظهر ولایت و منبع ولایت است، امّا فعلاً در خارج به عنوان رسول مطرح بوده و مظهر رسالت است نه ولایت؛ برای همین کمال ایمان را در مظهر ولایت معرّفی میکنند. نه اینکه حضرت رسول إعمال ولایت نمیکند؛ میکند، ولی فعلاً مظهر ولایت ایشان نیست.
* دین مورد رضایت خدا، دین با ولایت است
من نمیخواهم تفسیر بگویم، ولی اینجا که قرآن میفرماید: «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتی وَ رَضیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دیناً» معنایش این است که «دینی که مرضی خداوند است، تنها ارائه طریق نمیکند، بلکه دینی است که انسانها را به خدا میرساند». ایصال به مطلوب هم با ولایت ممکن است. دین مورد پسند و رضایت خدا باید عملاً شرک شکن باشد و حقیقتاً انسانها را به توحید برساند نه اینکه فقط راه توحید را به آنها نشان دهد. دین کامل و نعمت تمام، این است که از انسانها دستگیری کند و آنها را واقعاً موحد کند. این دین، مرضی خداست.
* ولایت یعنی «عمل» نه «حرف»
لذا مسائل زیادی در کنار این مطلب مطرح میشود؛ مثلاً مسئله ولایت ظاهری و باطنی، ولایت در سطح جامعه و… با این توضیحات میفهمیم که ولایت، جنبه عملی دارد. در ولایت، کار و عمل مطرح است، نه تبیین و توضیح. لذا مبیّن احکام، رسول است و مجری آنها در سطح جامعه، کار صاحب ولایت است. برای همین است که میبینیم ولایت اصلاً جنبه ارشادی ندارد. مثلاً یک پدر که ولی فرزند خویش است، عملاً دست او را میگیرد و این طرف و آن طرف میبرد. به این میگویند: «ولی».
* علی، امام «اهل طاعت» است نه «اهل حرف»
برای همین است که در ذیل روایت آمده است که خداوند فرمود: «انّ علیاً حجّتی بعدک علی خلقی و امام اهل طاعتی». علی پیشوای اهل طاعت است. در اینجا مسئله عمل مطرح شده است. «امام اهل طاعتی» یعنی علی امام کسی است که اهل عمل است. اینجا دیگر بحثِ حرف نیست؛ حرفِ بیانِ احکام هم نیست. حتی اعتقاد به حکم ظاهری هم مطرح نیست؛ «امام اهل طاعتی».
* علی، پدری است که دست فرزندش را میگیرد
«من أطاعه أطاعنی و من عصاه عصانی» یعنی علی(ع) دست هر کسی را که گرفت، به سویی سوق داد و او هم با علی همسفر شد و رفت، علی او را به مطلوب، ایصال میکند. دست علی، دست خداست. لذا طاعت علی، طاعت خداست؛ این مثل پدری است که ولی فرزندش بوده و دست او را میگیرد و راه میبرد. «من عصاه عصانی» هر کس هم که عملاً از او سرپیچی کند عصیان مرا کرده است. مثل اینکه دستش را از دست منِ خدا رها کرده است. بعد از همه اینها خداوند میفرماید که «فَانصِبْهُ عَلَماً لِأُمَّتِکَ یَهْتَدُونَ بِهِ بَعْدَکَ».
پینوشتها:
[1] سوره مبارکه مائده، آیه67.
[2] همان، آیه3.
[3] سوره مبارکه اسراء، آیه1.
[4] بحارالانوار، ج18، ص340.
[5] همان، ج38، ص95.
كمي همت ...
حياء كنيد
آیا میدانید هر کلیک شما به تل آویو ارسال میشود؟
از «وایبر» که حرف میزنیم، از چه حرف میزنیم/ Viber پروژه موفق ارتش اسرائیل برای مدیریت اطلاعات و ارتباطات جهانی است
حسین غضنفری: «وایبر» که یک نرم افزار رایگان مبتنی بر فناوری VoIP است. امروزه یکی از نرم افزارهای پیام رسانی و تماس برای میلیونها کاربر در سرتاسر جهان به ویژه برای ما ایرانیان است؛ چرا که طبق آخرین گزارش الکسا، بیشترین کاربران وایبر را در سطح جهان را ما ایرانیان داریم.
به گزارش رجانیوز، علاوه بر انتقال تماس و پیامک رایگان، امکان تشکیل گروه ها و لیست های انتشار، بر ارزش افزوده های این نرم افزار قدرتمند برای کاربران گوشی های هوشمند افزوده است. هدف این نوشتار بررسی واقع بینانه ی چند واقعیت در مورد هویت و ماموریت سیاسی این نرم افزار فراگیر است که تاکنون آنچنان که باید به آنها پرداخته نشده است.
داستان وایبر وایبر که محصولی از شرکت Viber Media است، در سال ۲۰۱۰ برای اولین بار برای پلتفرم iPhone و در سال ۲۰۱۱ برای دستگاه های اندرویدی منتشر شد. شرکت viber Media در سال ۲۰۱۰ توسط چهار نفر اسراییلی با نام های زیر بنیان گذاری و تاسیس شد: • Talmon Marco • Igor Magazinik • Sani Maroli • Ofer Smocha Marco و Magazinik چه کسانی هستند؟ Talmon Marco که فارغ التحصیل علوم کامپیوتر از دانشگاه تل آویو (در اسراییل) است، قبلا به عنوان CIO که مدیر بخش فناوری اطلاعات و کامپیوتر محسوب میشود در ارتش اسراییل (Israel Defense Force - IDF) مشغول به کار بوده است. او (به ظاهر) پس از خروج از ارتش اسرائیل، به آمریکا میرود و چندین نرم افزار با کاربری مشابه وایبر نظیر Bandoo و iMesh را ایجاد و بنیانگذاری کرد. این نرم افزارها اساسا مبتنی بر نظارت بر داده های کاربران است، Bandoo برنامه ای برای اضافه کردن ابزاری به صفحات مشاهده شده ی کاربران در اینترنت است که با نصب یک ویندوز-سرویس روی کامپیوتر کاربر به صورت دائمی و نامحدود امکان هر کاری روی کامپیوتر هدف را دارد. نرم افزار iMesh امکان به اشتراک گذاری فایل خصوصا صوت و فیلم را به کاربران میدهد. جالب است بدانید در ایالات متحده سایتها و سرورهایی که جهت به اشتراک گذاری فایلهای غیر رایگان ایجاد میشوند، در سالهای اخیر توسط دولت آمریکا مسدود شده و تحت پیگرد قرار گرفته اند. بستن Tracker های معروف فناوری تورنت را میتوان از این سنخ دانست(جستجو کنید P2P legal issues). اصولا دولت آمریکا جهت حفظ منافع شرکت های ذی نفع در موسیقی ها و ویدئوهایی که به رایگان در شبکه های کاربر-به-کاربر (P2P) به اشتراک گذاشته میشوند، همیشه در مورد این فناوری سخت گرفته است، اما iMesh یک استثنا است! Marco به استناد منابع مختلف (از جمله مصاحبه هایش و نیز مقالات Business Week) دوست قدیمی Igor Megzinik است، و این دوستی به همکاری شان در ارتش اسرائیل (IDF) بر می گردد. Marco در حال حاضر به عنوان CEO (مدیر عامل) و Magazinik نیز که فارغ التحصیل کامپیوتر از اسرائیل است، به عنوان CTO (مدیر فناوری) شرکت وایبر مدیا مشغولند. هویت اسرائیلی بنیانگذاران و صاحبان امتیاز وایبر بعضی از افراد -که غالبا از واقعیت فراری اند- در هویت اسرائیلی این چهار نفر تشکیک میکنند و همفکران نگارنده را به توهم توطئه متهم میکنند! اما یک جستجوی ساده در اینترنت میتواند به شما ثابت کند که هیچ کدام از این چهار نفر (مخصوصا مدیر عامل وایبر Marco که قبلا شغل مهمی مثل مدیریت بخش فناوری اطلاعات در فرماندهی مرکزی ارتش اسرائیل را داشته) هویت اسرائیلی خود را پنهان نمی کنند. از پروفایل این افراد در فیس بوک و لینکدین گرفته، تا مصاحبه ها و منابع اسرائیلی. هاآرتز اسرائیلی با افتخار از وایبر به عنوان شرکتی اسرائیلی نام میبرد و این موضوع را نیز با یک جستجوی حداقلی در سایت هاآرتز میتوانید مشاهده کنید. آیا وایبر اکنون یک شرکت غیراسرائیلی محسوب میشود؟ به تصریح خود Talmon Marco در مصاحبه با گاردین(جستجو کنید) مرکز تحقیق و توسعه (R&D) وایبر در اسرائیل قرار دارد. شاید کسب و کار شما در حوزه ی فناوری اطلاعات نباشد، فلذا به عنوان یک کارشناس این رشته عرض میکنم، که مرکز تحقیق و توسعه مغز یک شرکت فناوری اطلاعاتی است، و همانطور که از نامش پیداست، تمامی ایده ها و تصمیمات مرکزی و نیز توسعه ی ساختار های اصلی یک شرکت IT در مرکز R&D آن صورت میگیرد و اصولا یک شرکت دانش بنیان بدون مرکز تحقیق و توسعه قطعا حذف شدنی است. در شرکت های دانش بنیان بیشترین سرمایه گذاری در بخش تحقیق و توسعه صورت میگیرد، و این به معنای ورود بخش اعظم درآمد این نرم افزار به اسرائیل با نام تحقیق و توسعه است. آیا وایبر منافعی برای رژیم اشغالگر فلسطین دارد؟ ما در اینجا دو سناریوی بدبینانه و خوشبینانه(بخوانید ساده لوحانه) را بررسی میکنیم. در حالت بدبینانه، Marco و Magazinik اصولا از طرف ارتش اسراییل ماموریت دارند تا با ایجاد زیرساختارهایی مبتنی بر دانش در تمام دنیا، نبض ارتباطات را به دست گیرند. جاسوسی از کاربران ماموریت اصلی تمامی نرم افزارهایی است که این دو ایجاد کرده اند و با موفقیت Viber و گسترهی وسیع کاربران این نرم افزار، تا حد زیادی به تحقق این ماموریت نزدیک شده اند. در حالت خوشبینانه، Marco که یکی از مهمترین مشاغل در ارتش اسرائیل را داشته، از روی علاقه ی شخصی به کار خصوصی آنجا را ترک میکند، چند شرکت و نرم افزار انتقال داده ی رایگان تاسیس میکند و در آخرین پروژه اش-وایبر- موفق میشود توجه کاربران دنیا را به خود جلب کند. بر حسب اتفاق Magazinik هم از ارتش خارج میشود و به او در این کار کمک میکند! در این حالت، نه جاسوسی صورت میگیرد، و نه اینطور بوده است که این نرم افزار از سوی دولت اسرائیل بنیانگذاری یا حمایت شده باشد. حتی با تمام این فرضیات ساده انگارانه، باز هم اولا سهام وایبر متعلق به چهار نفر اسرائیلی است، و دوما همانطور که ذکر شد بخش اعظم درآمد نرم افزار به بخش تحقیق و توسعه ی شرکت که در اسرائیل است وارد میشود، و سوما با وجود مرکز تحقیق و توسعه ی وایبر در اسرائیل، حتی با این فرض که مسئولین وایبر نخواهند که اطلاعات کاربران را مورد نظارت و جاسوسی قرار دهند، دولت اسرائیل با توجه به احاطه اش به زیرساخت ارتباطی کشور، قادر به این کار است! جاسوسی از اطلاعات یک کاربر عادی و غیرنظامی چه منفعتی دارد؟ برخی افراد فکر میکنند منظور از جاسوسی صرفا استخراج تعداد نفرات و مهمات و ادوات زرهی است! مهمترین جاسوسی که میتواند انجام شود، مطالعه ی روحیات و خلقیات یک ملت است. کسی که در طول روز برای چندین نفر پیام میفرستد، فارغ از بحث های سیاسی و مذهبی، قسمتی از روحیات و خلقیات خود را به اشتراک میگذارد. موضوع پیام های هر فرد در طول روز و ماه با یک داده کاوی ساده قابل استخراج است، تعداد پیام های مذهبی که افراد رد و بدل میکنند، میزان اعتماد افراد به شایعات، میزان علاقه ی افراد به اخبار سیاسی، میزان علاقه ی افراد به محتوای غیر اخلاقی یا مستهجن، میزان واکنش افراد به برخی خبرهای مهم سیاسی کشور، حتی میزان لطیفه های ارسالی و صدها مورد دیگر، فقط بخش کوچکی از جاسوسی قابل انجام روی شبکه های اجتماعی است.
اصولا انجام جنگ روانی که یکی از مهمترین ارکان جنگ های نوین است، بر مبنای شناخت روحیات و خلقیات طرف مقابل صورت میگیرد، و هیچ ابزاری مثل شبکه های اجتماعی نمیتواند به تحقق این مهم کمک کند. دشمنی که روحیات ملت دشمن خود را بشناسد، راحت تر و با محاسبه ی دقیق تر به جنگ علیه او می پردازد(جستجو کنید جنگ روانی یا Psychological warfare tactics یا تعریف جنگ روانی را از خلال صحبت های رئیس دفتر ویژه اطلاعات نظام پهلوی بخوانید) . کسانی که فکر میکنند از اطلاعات وایبر و واتس اپ و … داده کاوی انجام نمیشود باید بدانند اصولا روش کسب درآمد این شرکت ها استفاده از داده های رد و بدل شده و کاوش میان آنهاست! مهمترین روش کسب درآمد شرکت هایی که خدمات کاملا رایگان به کاربران میدهند، فروش اطلاعات و نتایج داده کاوی های محتویات منتقل شده ی کاربران است. برای مثال یک انجمن (فروم) یا یک شبکه ی اجتماعی که به رایگان به شما اجازه میدهد عضو شوید و از منافع آن انجمن استفاده کنید، برای کسب درآمد ایمیل کاربران خود را به شرکت های تبلیغاتی میفروشد تا تعداد زیادی از ایمیل های فعال در سطح اینترنت را برای ارسال تبلیغات به صورت انبوه داشته باشند، همچنین انجمن ها و شبکه های اجتماعی با دسته بندی کاربران بر مبنای حوزه ی فعالیت آنها در آن شبکه یا انجمن (مثلا بیشتر به کدام کالا یا موضوع یا بحث گرایش داشته) میتواند یک سری ایمیل یا شماره تلفن (برای نرم افزارهایی مثل وایبر که به دفترچه تلفن کاربر دسترسی دارند) به مشتری بفروشد که بیشترین علاقه را به نوع محصول مورد نظر مشتری نشان داده اند. آیا به غیر از جاسوسی، وایبر منفعت دیگری برای اسرائیل دارد؟ سوال اینجاست که اگر شخصی در وایبر صرفا گیرنده باشد، یعنی هیچ مطلبی را در وایبر برای دیگران ارسال نکند(از بیم جاسوسی)، آیا باز هم استفاده از وایبر کمک به اسرائیل است؟ بله! اصولا نرم افزارهایی مثل وایبر تمامی ارزش سهام خود را مدیون تعداد کاربران خود هستند. هر چقدر گستره ی شناخت و استفاده ی کاربران از یک نرم افزار بیشتر باشد، ارزش سهام آن بیشتر است. ارزش فیس بوک به این است که بخش اعظمی از کاربران اینترنتی در آن عضو اند، مگر نه شبکه های اجتماعی مانند فیس بوک و بلکه بهتر در دنیا زیاد اند! فلذا حتی نصب بودن و استفاده نکردن از وایبر کمک به اقتصاد دولت قاتل کودکان است.
آیا وایبر - بعد از قرارداد اخیر - ژاپنی محسوب میشود؟ اخیرا یک قرارداد بین مدیریت عامل وایبر (Marco) و شرکت Rakuten ژاپنی انجام شده که البته بلافاصله بعد از موج وسیع انتقادات علیه وایبر در وبلاگ ها و سایت ها (مخصوصا وبلاگ های عرب) در مورد هویت اسرائیلی این نرم افزار اتفاق افتاد. بر مبنای این قرارداد، تمامی ساختار فعلی وایبر حفظ خواهد شد(از جمله مقر تحقیق و توسعه ی وایبر در اسرائیل)، و نیز چهارنفر بنیانگذار این شرکت میزان سرمایه گذاری خود را در این قرارداد به بیش از سی برابر افزایش دادند و اکنون بنابر گزارش Rakuten از نتیجه ی این قرارداد، صرفا Marco (مدیر عامل) حدود ۱۲ درصد از کل سهام شرکت را در اختیار دارد. این قرارداد صرفا یک نوع سرمایه گذاری بوده و از نظر نگارنده صرفا دستاویزی برای فرار از انتقادات راجع به هویت اسرائیلی این نرم افزار است. علاوه بر این اظهار نظر وزیر اقتصاد اسرائیل در مورد وایبر پس از این قرارداد که حاکی از ذوق زدگی او و همنوعانش از عدم حمایت برخی افراد از تحریم اسرائیل میباشد نیز موید این مطلب است که وایبر هنوز ماهیتی اسرائیلی دارد. نفتالی بنت وزیر اقتصاد اسرائیل در پاسخ به آنها که اسرائیل را از تحریم میترسانند گفت: “وایبر (و موفقیت آن) بهترین پاسخ به تحریم اسرائیل است". (لینک خبر مربوطه از سایت اورشلیم آنلاین و نیز از هاآرتز) BDS چیست؟ کمپین انزوا، عدم سرمایهگذاری و تحریم اسرائیل (Boycott, Divestment and Sanctions BDS)) جنبشی جهانی است که هدف آن تحت فشار قرار دادن دولت اسرائیل با اهرمهای اقتصادی جهت پایان اشغال سرزمین فلسطین رفع تبعیض و برسمیت شناختن حق بازگشت میلیونها آواره فلسطینی است. میلیونها نفر از سرتاسر جهان از جمله گروه های حقوق بشری و افراد آزاده در آمریکا، انگلیس، کشورهای عربی و … از این کمپین طرفداری و در آن عضو اند. طبق این کمپین، هر محصول یا کالا یا قراردادی که به نوعی به اقتصاد اسرائیل کمک کند باید تحت تحریم قرار گیرد. بر خلاف عقیده ی برخی افراد که فکر میکنند ضدیت با اقدامات اسرائیل در رسانه های جمهوری اسلامی خصوصا صدا و سیما یک اقدام سیاسی است، وجود کمپین BDS و گستره ی وسیع مردم آزاده ای که از آن حمایت میکنند نشان میدهد دشمنی با اسرائیل یک مساله یا استراتژی سیاسی نیست، بلکه یک مساله ی کاملا انسانی و اخلاقی است. تحریم دولتی که از ابتدای موجودیت با تمامی همسایگانش سر جنگ داشته و به هیچ یک از قوانین بین المللی از قراردادهای منع سلاح هسته ای گرفته تا توقف شهرک سازی ها در کرانه باختری و … پایبند نیست، تصمیمی کاملا همسو با گرایشات فطری هر انسان آزاده ای در جهان فارغ از رنگ و نژاد و دین است. آیا حذف وایبر کافی است؟ خیر! با حذف (uninstall) وایبر شما کماکان به عنوان یک عضو وایبر شناخته میشوید. شما باید با رجوع به بخش تنظیمات(Settings)، حریم خصوصی(Privacy) ، غیرفعال کردن حساب کاربری (Deactivate) را انتخاب کنید تا دیگر به عنوان یکی از سودرسانان به این شرکت اسرائیلی نباشید!
جایگزین وایبر چیست؟ وایبر صرفا یک ابزار مبتنی بر VoIP است، و ابزار مشابه وایبر بسیارند! پیشنهاد من استفاده از نرم افزار هندی Hike و یا بیسفون(ایرانی) و یا ساینا (ایرانی) و یا Telegram ( که متن باز است، یعنی همگان به کد و چگونگی کارکرد آن دسترسی دارند) و … میباشد، میتوانید با جستجوی “جایگزین وایبر” یا “نرم افزار اندرویدی مکالمه اینترنتی” و یا “viber alternatives” و یا “best VoIP android softwares” به گزینه های مشابه برسید. اقبال عمومی به وایبر گسترده است، آیا خروج من به تنهایی از این نرم افزار فایده ای دارد؟ اولا یادمان نرود قطره قطره جمع گردد وانگهی دریا شود! اگر همگان تصمیم بگیرند که از نرم افزارهای مشابه استفاده کنند، به تدریج وایبر به نرم افزاری رده چندمی در عرصه ی VoIP تبدیل خواهد شد. دوما یادمان باشد ما مامور به انجام وظیفه ایم، نه رسیدن به نتیجه! اگر هر کسی در اجرای یک کار درست منتظر دیگران باشد، هیچ گاه آن کار صحیح انجام نخواهد شد. سوما یادمان باشد که دنیا تغییری نمی کند، مگر این که ما در آن تغییر دهیم. هر کس باید مصداق آن تغییری باشد که دوست دارد در جهان ببیند. به یاران مولایمان سیدالشهدا (علیه السلام) اقتدا کنیم، و از ماجرای کربلا درس بگیریم که شاید خیلی از کسانی که در کربلا به یاری سید الشهدا علیه السلام (با وجود علم به مقام و شان و حقانیت ایشان) نشتافتند، منتظر “دیگران” بودند.
بايد قوي شويم.....
نتوانستند....
قلب صاف ...
چند روز بود که دیگر کفر بابا از کارهای علی رضا در امده بود؛ هر کاری
از او می خواست،با احترام تمام دست روی سینه اش می گذاشت وبا لبخند می گفت: چشم باباجون!
اما هیچ وقت انجام نمی داد.
بالاخره بابا یکبار حسابی از دستش کلافه وعصبانی شد وفریاد زد:
چشم ومرض! چشم ومرگ!
این چه چشمی است !!؟
چه دوستی ومحبتی است که به من داری، ولی
به حرفم عمل نمی کنی؟!
علی رضا گفت: تو عشقم به خودتون یک لحظه هم شک نکنین، چرا
تجب می کنین؟
این نمونه از عشق را خودتون یادم دادین، مدل جدیدی نیست
مشابه همون عشق شما به خدا وامام حسینه(ع)
شما همیشه میگید:« قلب باید صاف باشه!»
ادعای عشق به امام حسین(ع) دارین ولی
هر کاری خودتون خواستید می کنید!