عاشقانه مذهبی ...
14 مرداد 1394
قهر بودیم در حال نماز خواندن بود ... نمازش که تموم شد هنوز پشت به اون نشسته بودم ... کتاب شعرش رو برداشت و با یه لحن دلنشین شروع کرد به خوندن ... ولی من باز باهاش قهر بودم !!! کتاب رو گذاشت کنار ... بهم نگاه کرد و گفت: غزل تمام... نماز تمام... دینا مات… بیشتر »
نظر دهید »