تبریک
فاطمه يعني شرف،يعني حجاب
فاطمه فخر زنان، روز حساب
فاطمه يعني رضاي کردگار
شاهکار خلقت پروردگار
ولادت حضرت فاطمه(س) مبارک باد
مادر خوبم :
به تو سلام می کنم، تا خانه عروجم با دعای تو بنا شود
و دلم در آسمان آبی مهرت رها شود
روزت خجسته، لبانت پر ز خنده و دلت شاداب و سرزنده باد
توصیه اقای قرائتی خطاب به خانم ها....
ایت الله قرائتی خطاب به جوانان…
خانم محترم !
۱) به شوهرت افتخار کن !
.
2)کسی را با او مقایسه نکن!
3)اقتدار و غرور او را نشکن!
4)زیبایی او را در عقل او جستجو کن!
5)قناعت پیشه باش !
6)زیباییت را به رخ دیگران نکش!
7)ناز کن اما متکبر نباش !
8)دلبری و فریبایی و طنازی پیشه کن !
9)احساسات زیبایت را با اندیشه ای متین همراه کن !
10)لجبازی نکن که از چشم شوهرت می افتی !
11) تمکین کن تا تاج سرش باشی
12) !پناهگاه شوهرت باش تا فقط به تو پناهنده بشه !
13) زیبایی با سادگی و بی آلایشی برای تو آرامش بخش تر خواهد بود !
14) هوس بازی نکن ولی زیبا دوست باش!
15) اگر آشپزی را خوب نمی دونی حتما یاد بگیر!
16) قبل از رانندگی سازندگی را بیاموز!
17) هیچگاه بدون آرایش مقابل شوهرت نشین !
18) دهانت را مسواک وخوشبو کن!
19) بدنت هیچ وقت بوی عرق نده !
20)لباست بوی غذا ندهد !
21) موقع آشپزی از پیش بند استفاده کن !
22) قبل از شوهرت چشم بر هم نگذار و پیش از او بیدار شو !
23) موی تو یکی از دو زیبایی توست ، ازش مراقبت کن!
24) لبخند قشنگت را در هیچ شرایطی با اخم معاوضه نکن !
25) توی رنج هات معناهای زیبا پیدا کن !
26)اگه شوهرت گفت : کسی غیر از من با تو ازدواج نمی کرد ! بگو : پس خیلی باید از تو ممنون باشم
27) اگه بهت گفت : دوستت ندارم ! بهش بگو : عوضش من به تو افتخار می کنم!
28) اگه گفت :حوصله تو رو ندارم ! بهش بگو : منم غیر از تو کسی رو ندارم!
29) اگه گفت : از خانواده ات خوشم نمیاد ! بگو : عوضش من خانواده تو رو دوست دارم !
30) اگه عصبانی شد ! بگو : منو ببخش !
31) گاهی برای مادرشوهرت هدیه بخر !
32) در خواست هاتو با ناز و دلبری برآورده کن!
33) زورگو نباش !
34) سختی کار شوهرت را درک کن!
35) او را در مردم داری کمک کن!
36) وقتی وارد خونه می شه , به پیشوازش برو ! دستشو بگیر ! بِزار روی صورتت!
37) هیچ وقت بهش نگو : تو بی عرضه ای !
38) لباساشو براش اُتو کن که هر وقت خواست عوض کنه معطل نشه!
39) وقتی غذا رو سر سفره می ذاری به او بگو : نمی دونم خوشت میاد یا نه ؟ !
40) لحظه به لحظه از خداوند کمک بگیر !
21 فروردین سالروز آسمانی شدن صیاد دل ها
صــیــاد بــا اذان
دلـــها را صـــیــد می کـــنـــد بـــرای خــــدا
برایـــش فــــرقی نــــدارد
حتـــــی اگــــر در قــــطار بــــاشـــد
دو هفته پيش شهيد كاظمى پيش من آمد و گفت از شما دو درخواست دارم: يكى اينكه دعا كنيد من روسفيد بشوم، دوم اينكه دعا كنيد من شهيد بشوم. گفتم شماها واقعاً حيف است بميريد؛ شماها كه اين روزگارهاى مهم را گذرانديد، نبايد بميريد؛ شماها همهتان بايد شهيد شويد؛ وليكن حالا زود است و هنوز كشور و نظام به شما احتياج دارد. بعد گفتم آن روزى كه خبر شهادت صياد را به من دادند، من گفتم صياد، شايستهى شهادت بود؛ حقش بود؛ حيف بود صياد بميرد. وقتى اين جمله را گفتم، چشمهاى شهيد كاظمى پُرِ اشك شد، گفت: انشاءاللَّه خبر من را هم بهتان بدهند! فاصلهى بين مرگ و زندگى، فاصلهى بسيار كوتاهى است؛ يك لحظه است. ما سرگرم زندگى هستيم و غافليم از حركتى كه همه به سمت لقاءاللَّه دارند. همه خدا را ملاقات مىكنند؛ هر كسى يك طور؛ بعضىها واقعاً روسفيد خدا را ملاقات مىكنند، كه احمد كاظمى و اين برادران حتماً از اين قبيل بودند؛ اينها زحمت كشيده بودند. خیلی اشکش را نگه می داشت ، توی چشمش ، همسرش فقط یکبار گریه اش را دید ، وقتی امام رحلت کرد. دوستش می گفت: « ما که توی نماز قنوت میگیریم از خدا می خواهیم که خیر دنیا و آخرت را به ما اعطا کند و یا هر حاجت دیگری که برای خودمان باشد اما صیاد تو قنوتش هیچ چیزی برای خودش نمی خواست. بارها می شنیدم که می گفت ( اللهم احفظ قاعدنا الخامنه ای ) بلند هم می گفت از ته دل …». صبح روز بعد از خاکسپاری ، خانواده اش نماز صبح را خواندند و از آن طرف رفتند بهشت زهرا(س) ، سر قبر صیاد . اما پیش از آنها کسی دیگری هم آماده بود آقا که گفت « دلم برای صیادم تنگ شده ، مدتی است ازش دور شده ام . » برای شادی روح شهدا و امام شــــــــــــهدا صلوات
بیانات در مراسم تشييع پيكرهاى فرماندهان سپاه ۱۳۸۴/۱۰/۲۱
خاطره از امیر سپهبد علی صیاد شیرازی
اَهــلُ البـَـــصَر
وای بر اوبــاشی که میزنند!
وای بر بیمــــارستانی که نمی پذیرد!
وای بر قاضـــی که حکمش به درد دنیایش هم نمیخورد، آخــرت پیش کش!
وای بر مسئولینــی که فراموش می کنند!
اما
آفرینـــــــ بر تو که ستاره می شوی میان این همه شمع های بدلی……!
راستی به رسانه ها گفته بودی:
“هیچ کس پشت آدم نیست!
من به عشق لبخــند حضــرت آقــا رفتم و این کار را کردم” …
این جملات قلبم را آتش میـــزند.
یک شهید تدبیرشان بود..!!
شام کاری با 1 + 5
سنگین می کند فکر آدمیزاد را,
نتیجه اش می شود 1 - 5
یک شهید
تدبیر اولین روزهای مدیریت جهادی شان بود..!!
من به خاکی رفته ام
مناجات یک راننده
بار پروردگارا ! با یاد و نام تو پا در رکاب می گذارم و باسوئیچ استعانت تو استارت می زنم. خدایا با تسلیم به قضای تو فرمان قّدر در دست می گیرم و سفر را آغاز می کنم؛ سفری از خلق به حق( من الخلق إلی الحق)
راه دراز است و پُر فَراز ، جاده پُرشیب است و گردنه های گریز ناپذیردر پیش ، در این راه طولانی پُر خطر، ایستگاه های بازرسی فراوانند ومأموران تو آگاه(سوره ق، آیه 18؛رقیب وعتید) گاهی گواهی نامه می طلبند و گاه جواز عبور، برخی سرعتم را می سنجند و بعضی سلامتم را . آنان نه چون من گرفتار خوابند و نه چون برخی اسیر امیال؛ اگرچه من رندانه با کاغذ سبز شفاعت ،امید گذر به سلامت دارم.
معبودا ! می دانم که جاده ، بی روشنی ، ظلمت است و ماشین، بی چراغ، معطل، راه، راهنما می خواهد و مسیر ،مصباح ،خدایا پیشوایان را فرستادی که نور و روشنی راه باشند ؛ پس وای بر آنان که بی چراغ ؛جاده ظلمت در پیش گرفته اند که ” من لم یجعل الله له نوراً فماله من نور"(نور40)
الها فرمودی که همیشه نگاهت به عقربه سرعت باشد ،مبادا از حد مجاز فراتر روی. گفتی نقشه راه هایی که آمدی و مسافت آن ها را در نظر بگیر،امر کردی به اعتدال برانیم؛ نه چنان پرشتاب پا بر پدال گاز گذاریم که در جاده ناهموار زندگی شاه فنر بشکنیم و آب و روغن قاطی کنیم و… نه چنان کُند که در این فرصت کوتاه به مقصد نرسیم .
خدایا ! لوطی صفت ،همتی بلند داریم. دست طلب به سوی هیچ کسی دراز نمی کنیم. بار سنگین سفر را با سرگردانی راه همراه می کنیم. رونق سیاه چشم را روغن سیاه جاده می سازیم ، اما نمی خواهیم که محتاج نامردان شویم که :
در بیابان ها اگر صد سال سرگردان شوی
بهتر است کاندر وطن محتاج…
بارپروردگارا ! بارم از چنس گناه است آن هم نه اندک ، که سنگین، خدایا باک وجودم را از سوخت نا سالم پر کرده ام. عمری در قهوه خانه های میان راه از غذاهای شبهه ناک خورده ام ؛ غذاهای مسموم و زهرآگین ، واینک همان ها سبب شده است که از مسیر اصلی باز بمانم ، وسرگردان ، راه خاکی را در پیش بگیرم.
معبودا ! تو از بی راهه ها منع مان کردی، مهربانانه صراط مستقیم را نشانمان دادی ، در هر پیچ وهر گذر،تابلویی پیش رویمان گذاشتی ، خطرها را هشدار دادی،راهنمایانی معرفی کردی؛ اما من،سرمست از غرور ، بی اعتنا به هشدارها، بی توجه به همه تابلو ها،چشم بر سراب اوهام دوختم وکج راهه خودم را پیمودم ،اکنون که در پرتگاه تباهی گرفتار آمده ام وخطر سقوط را احساس می کنم،شرمنده ومعترف ،چشم التماس به کرم تو دارم تا به عذاب دردناک آخرت جریمه ام نکنی.
خدایا ! من از قافله هم سرویسی ها عقب مانده ام؛چون آنان به خاکی نرفتند ، باطری توکلشان شارژ بود،فطرتشان فابریک،شمع اتصالشان مرتب جرقه می زد، آب وروغن قاطی نکرده بودند، تایرشان پر از هوا بود اما دلشان بی هوی،بارشان سبک بود وخودشان سبک بار،عمل صالح می بردند وخشنودی خدا می آوردند. آنان سفر از خدا به خدا داشتند(من الخلق الی الحق).
اما من ….
هفت شهر عشق را عطار گشت
ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم
و پایان سخن آن که :
خدا یا چنان کن سر انجام کار
تو خشنود باشی و ما رستگار
نویسنده: علی زمانی قمشه ای
سال فرهنگ و اقتصاد ، با عزم ملی و مدیریت جهادی
تا بوده از قدیم ، چنین بوده روزگار / ماه دوازدهم که میرود ، میرسد بهار
اما حدیث منتظران ،حرف دیگریست / ماه دوازدهم که رسد ، میرسد بهار
خدایا دلمان را با ظهور ماه دوازدهم ، بهاری کن.
اللهم عجل لولیک الفرج
سخن بگفت کنون رهبر خدایی ما
ز اقتصاد و ز فرهنگ و عزم ملی ما
کمر ببند و ز همت ردا بپوش که او
طلب نموده مدیریت جهادی ما….
سال اقتصاد و فرهنگ مبارک.