به سلامتي همه پدر ها
10 بهمن 1390
پدري دست بر شانه پسر گذاشت و از او پرسيد: فكر ميكني تومي تواني مرا بزني يا من تو را؟ پسر جواب داد: من مي زنم !
پدر ناباورانه دوباره سؤال را تكرار كرد ولي باز همان جواب راشنيد!
پدر با ناراحتي از كنار پسر رد شد .
بعد از چند قدم دوباره سؤال را تكرار كرد تا شايد جوابي بهتر بشنود.پسرم من مي زنم يا تو؟
اين بار پسر جواب دادشما مي زني.
پدر گفت: چرا دوبار اول اين را نگفتي؟
پسر جواب داد: تا وقتي دست شما روي شانه من بود عالم را حريف بودم ولي وقتي دست از شانه ام كشيدي توانم را با خود بردي…..