دهان حيرت قلم ها
غزل هاي پر طلوع وبكر ، به دفتر هستي ريخته مي شود.
چه زيبايي چشم گيري ! همدم شدن ابر هاي فرخنده وسبك بال در آسمان آبي ، جقدر نور مي بخشد به چشمان دريا ! نگاه كن! دقايق ميوه دار از درخت ِ خلقت چكيدن گرفته وسهمي از باران گل ، ميان پديده ها توزيع شده است.
محمد(صلوات الله عليه وآله وسلم) مي آيد وتو اي دل اگر :
«عاشقي خيز وحلقه بر در زن**** دست در دامن پيغمبر زن»
آفرينش به انتظار نشسته بود تا ببيند نقطه آغازين خويش را.
در اين جشن بي نظير ، گل ها آمده اند در محضر جان بخش نسيم رحمتش . در اين تجمع بي همتا، خاكيان وافلاكيان نشسته اند جايي رو به روي علت حيات:
«اي بهر تو آفريده گيتي **** شمس وقمر وستارگان هم
اي مير امم، امير «لولاك»****وي فخر بشر ،نبي اكرم
اي نام تو زنده تا قيامت**** وي دين تو تا به حشر محكم»
در اين گرده همايي طربناك ، دهان ها يك دست وموزون ، شهادت مي دهند به حجت روشن آفريدگار.
دل ها ، يك صدا ومنسجم، اقرار مي كنند به فضيلت هاي بي كران او.
همه مي دانند انگيزه سرايش بيت هاي دل نشين حيات، تنها او بود.همه چيز خلقت اگر به دل مي نشيند، اگر زيباست، از اوست ، به خاطر اوست:
«اين جهان رخسار او دارد، از آن دلبر شده*****آن جهان انوار او دارد، ازآن خرم بود»
هستي در اختيار اشاره سر انگشتان اوست.
اينك اما قلم ها گِرد تاريخ جمع شده اند وتاريخ نخست دهان حيرت قلم ها را به وعده هايي كه داده بود ، سوق مي دهد.
بنويسيد چه اتفاق بزرگ وشگفتي افتاده است واكنون بنويسيد از آتشكده فارس ودرياچه ساوه وطاق كسراو… .
«محمد كاظم بدرالدين»
يك روز دگر مانده به ميلاد رسول(صلوات الله عليه وآله وسلم) تبريك صميمانه ما رابپذيريد پيشاپيش عيد بر شما مسلمانان مبارك.