دوایم سحر توست نازنین....
رمضان از راه می رسد وبا خود کوله باری از بخشایش وآمرزیدگی را به همراه می اورد وبا ندای “ربنا ” جان های تشنه را به سوی هود فرا می خواند تا به استقبالش امده ودسته دسته بخشودگی را از دستان کریم آن باز ستاند.
میزبان ابدی رمضان دست شیطان ها را می بندد ودرهای بهشت را به روی میهمانان خود می گشاید تا با اسودگی وارامش از لحظه های سبز ان برای حیاط ابدی توشه برگیرند وخس وخاشاک یک سال زندگی را از دامان خود سِتُرده ودر سایه سار مهمان نوازآن نفسی تازه کنند.
“اللهم إنی أسئلک من بهائک بأبهاه وکل بهائک بهی “…چگونه راهزنان خواب وغفلت ، چشمانمان را بربایند ،در حالی که نسیم سحر عطر مناجات با تورا در هوای دلمان می پراکند؟ سحرگاه رمضان ، آغاز رحمت واسعه ی،نور است؛آغاز تحیت سلام ؛آغاز شفافیت وآیندگی!دار وندارمان همین جانماز کوچک پراز نیایش است؛ همین تسبیح تربت کربلا.
میدانیم که جام کوچک دل ما ، تاب باده ی عشق تو را ندارد، چرا که ما دور مانده ای از چشمه سار رحمتیم وغرق در لذات ناچیز زمینی ، افتاده در گودال وحشت تنهایی با عملی لبریز وزبانی سراسر دروغ
“هذا مقام العائذ بک من النار؛ هذا مقام المستغیث بک من النار” این حال مست که این روزها به تو رسیده ایم. تو را می خوانیم با تمام گناهان و کوتاهی هایمان .
نگاه ترحم وشفقت خویش را از ما باز نگیر!
دوایم سحر توست نازنین….