عقوبت
03 اسفند 1390
باز هم ياري كنيد اين بار ايمان مرا
چاره اي سازيد وجدان پشيمان مرا
بس كه شد پيراهنم آلوده با بوي گناه
برنمي تابد شفاعت نيز ،دامان مرا
كاش تيغ اعتقادي پاك ،از هم مي شكافت
در مسير پاسداري ، فرق وجدان مرا
كاش وقتي چشم وا مي كردم از فرط هوس
طعمه ي شمشير مي كردند چشمان مرا
كاش در هنگام مستي ، مي كشيدند از تنم
رشته رشته مويرگ هاي پريشان مرا
بس كه با شدّت گسستم رشته ي پيمان خويش
اعتمادي نيست ديگر بار ، پيمان مرا
بعد از اين در كوچه هاي بي كسي پيدا كنيد
طفل احساساتي از خود گريزان مرا
انتظارم از شما اين است تا باور كنيد
گريه ها وسر به زيري هاي پنهان مرا
شاعر: عبدالجبار كاكايي