مهم ترين انگيزه هاي بي حجابي 2
كساني كه در اعتقاد به خداوند دچار ترديدند و در مرد انجام تكاليف ديني ومحاسبه
روز جزا به مقام اطمينان نرسيده اند، در عمل به دستورهاي الهي تسامح مي
ورزند.كساني كه به ضرورت حجاب ،به درستي پي نبرده اند،در پاي بندي به آن
نيز از خود ضعف وسستي نشان مي دهند.همچنين برخي از زنان ،براي ارضاي
هوس راني خويش به تنوع پوشش ،آرايش وزينت، بسيار اهميت مي دهند و وقت
با ارزش خود را صرف حضور در محيط هاي تجاري وتفريحي ومهماني هاي آلوده
به گناه ميكنند.
اين دسته از بانوان با بي خردي همچون اشيايي بي اراده ، به كارهايي دست مي
زنند كه نه تنها هيچ فايده اي براي آنها ندارد ،بلكه آنها را به آسيب هايي جدي نيز
دچار مي كند.آنها مي خواهند با نمايش زيبايي ها و جاذبه هاي طبيعي زنانه خود ،
توجه ديگران را به خود جلب و در حقيقت ،كمبودهاي كمالي خود را از اين راه
جبران كنند، غافل از اينكه بي حجابي، تنها توجه بيمار دلان را به زن جلب مي كند
؛كساني كه خود ، كمترين اعتباري ندارند.
در اين ميان زناني هستند كه عقده ي دگر آزاري دارند و با خود آرايي مي كوشند تا
تمايلات مردان را برانگيزانندو آن گاه بي پاسخ شان بگذارند.اين حركت،مردان را
عقده اي مي سازند ودر مقابل ،زنان بيمار از اين حركت خود لذت مي برند.
با تأسف ،برخي از دختران نيز بد لباسي وخود نمايي را پلي براي ازدواج خود مي
پندارند.آنها گمان مي كنند با بيرون گذاشتن موها، پوشيدن لباس هاي زننده و نا
مناسب و آرايش هاي ناپسند، مي توانند جوانان را به خود جلب كنند، در حالي كه
جوانان با همه گرايش وخوش رويي هايي كه با ايشان داشته اند ،در پي ازدواج با
آنها بر نخواهند آمد. جوانان بي تقوا ، از دختران خود نما تنها براي لذت هاي زود
گذر خود استقبال مي كنند، نه براي ازدواج ؛ زيرا اين دختران تنها در چشم هاي
آنها جاي دارند، ونه در دل هايشان.
بنابراين بد حجابي وظاهر سازي ،چشم انداز مناسبي براي ازدواج نيست و اگر
ازدواجي هم (آن به خاطر جاذبه هاي جنسي) صورت پذيرد،بنيان محكمي نخواهد
داشت.
نويسنده :دكتر سيد حسين اسحاقي
پوشش وحجاب ، پاسدار حرمت زنان 1
پوشش اسلامي نگهبان زن است وبه او امنيت و آرامش مي بخشد.هرچه اين
پوشش كامل تر شود،درصد امنيت وحفاظت زنان نيز بالاتر مي رود.
پوشش ،سدي بزرگ در برابر تهاجم فرهنگ غرب است.جايگاه والاي زن مي طلبد
كه اين گوهر آفرينش ، در صدف حجاب قرار گيرد تا ارزش هاي انساني اش در
امان بماند.فلسفه نگهباني و پوشش اشياء، گوياي ارزش آنهاست وهر قدر اين
ارزش بيشتر باشد ،نسبت نگه داري آنها نيز افزون تر خواهد شد.
حجاب زن نمادي از پرهيزكاري اوست.وقتي زن، تقواي جنسي را رعايت كند
وخود را بپوشاند ، وعده هاي الهي كه براي پرهيزكاران داده شده ،درباره او نيز
محقق مي شود.
از سوي ديگر بايد دانست كه چيرگي بر هواي نفساني وچشم پوشي از لذت هاي
حرام ، به انسان هيبت و وقار ويژه اي مي بخشد. برخورد مردان با زناني كه
پوشش ناقصي دارند، ناخودآگاه برخوردي شهواني وابزاري است.در حالي كه با
زنان پوشيده و با حجاب ،برخوردشان با احترام وتكريم قلبي است. نوع پوشش زن
،معرف شخصيت عفيف يا هوس انگيز اوست كه موضع مرد را نيز در برابر او
مشخص مي كند.
ناگفته نماند ، تا وقتي كه بانوان ،خود را از ديد چشم هاي حريص مردان مي
پوشانند ، درياي نفس آنها آرام است.ولي هنگامي كه به جلوه گري دست مي زنند،
در حقيقت زمينه تلاطم روحي ونا بساماني رواني را براي مردان فراهم آورده اند.
خداوند در قرآن كريم ، حكم وحكمت حجاب را چنين بيان مي فرمايند:«يا اَيُّها النَّبِيُّ
قُل لأَزواجِكَ وَ بَناتِكَ وَ نِساءِ المُؤمِنينَ يُدنينَ عَلَيهِنَّ مِن جَلابيبهِنَّ ذلكَ أَدني أَن
يُعرشفنَ فَلا يُؤذَينَ وَ كانَ اللهُ غَفوراً رحيماً»(احزاب ،59)- اي پامبر ! به زنان
ودختران خود وبه زنان مؤمنان بگو كه روسري هاي بلند خود را بر خويش فرو
افكنند كه اين كار براي اينكه آنها(به عفت) شناخته شوند تا از تعريض وجسارت
(هوس رانان) آزار نكشند، بسيار بهتر است وخدا در حق خلق ، آمرزنده
ومهربان است.
حفظ پاكدامني ، منحصر به پوشش نيست ، بلكه زن بايد از هرگونه ، رفتاري كه
سبب تحريك و طمع ورزي هوس رانان مي شود ، به شدت بپرهيزد. براي نمونه
خداوند ؛ حتي به نرمي سخن گفتن كه سبب تحريك وگناه مي شود را نفي مي
كند.همچنين خداون در قرآن ، «تبرّج» به معناي آرايش براي خود نمايي را
نكوهيده وان را به جامعه جاهلي نسبت داده وفرموده است:« ولا تَبرُّ جنَّ تَبرُّ جَ
الجاهِليَّة الاُولي»(احزاي،33) - وخود را همانند زينت نمايي روزگار جاهليت
پيشين ، زينت نمايي نكنيد.
در حقيقت ، سه چيز مردان را تهييج مي كند:زيبايي، زيور وحركت هاي اغوا كننده
اي كه در قرآن مجيد ، به «تبرّج »تعبير شده است. رفتار زن مي تواند مرد را
اغوا وتهييج كند ؛ به اين معنا كه اگر زيبايي وزيور زني ديده شود ، ولي رفتاراو
معقول ومتين باشد ف مرد اغوا نخواهد شد ، مگر به ندرت. به همين دليل با نرمي
سخن گفتن زن ، گاهي از بي حجابي و بي عفتي هم اغواكننده تر است.امروزه ،
بعضي لباس ها -كه مد روز نيز هستند- حجم وانحناي بدن را چنان نمايان مي كنند
كه اغواي اين پوشيدگي گاهي از برهنگي نيز بيشتر است.
نويسنده:دكتر سيد حسين اسحاقي
عقاب غيرت
در اين تكاپو ، به غير مردن ، اگر ره ديگري نماند
چنان سر از فرط سرافرازي ، فتد كه ديگر سري نماند
نسيم غربت نورد عاشق ! بگو به زاغان باغ غفلت
عفاب غيرت ، چو اوج گيرد، به ابر ، بال وپري نماند
چنين ريزد ، قدح قدح مي ، از اين رحيق آيد آن زماني
كه جز شهادت ،براي رفتن ، دليل محكم تري نماند
گدازه شعله ريز ما خاموشي نگيرد ، مگر زماني
كه در بيابان كينه ورزي ، چكاچك خنجري نماند
چنين در آيه هاي آتش ، تلاوت خون ماست جاري
براي مرگ طلايه داران ، سزاست گر بستري نماند
نشستگان زمانه ، درسي ،اگر نگيريد از شهيدان
براي برگشتن از تغافل، رسد كه ديگر دري نماند
به ديده گفتم در اين بيابان ، پي مزار كسي نگردد
از آفتابي كه شعله ور شد ، به غير خاكستري نماند.
شاعر :عبدالجبار كاكايي
نكته هاي خواندني
كمتر گناه كن
نا جي قصيده اي در مدح حضرت علي (عليه السلام) ، سرود. شبي در عالم خواب خدمت آن حضرت شرفياب شد. حضرت فرمود :« قصيده اي كه درباره من سروده اي ، بخوان ». شاعر با شوق هر چه تمام تر اشعار خود را يك يك خواند و در پايان نام خود را در شعر گنجاند و گفت:
ناجي اگر معامله حشر با علي است **** از من شنو هر انچه تواني گناه كن
حضرت امير (عليه السلام) فرمودند :«همه را خوب گفته اي ، ولي آخرش را اين چنين اصلاح كن:
ناجي اگر معامله حشر با علي است **** شرم از رخ علي كن وكمتر گناه كن (1)
دلم تاريك شده ، پندي ده !
شخصي نزد پارسا مردي ، كيسه اي پُر دِرَم به دست گرفت. گفت: يا استاد ! دلم تاريك شده ، مرا پندي ده!
پارسا گفت :اندر آن كيسه چه داري؟
گفت: دِرَم.
گفت: چند است؟
گفت : هزار دِرَم .
گفت: سر كيسه باز كن.
باز كرد!
پارسا ، يك درم برگرفت وگفت: پيش تر آي ! پيش تر آمد.
پارسا آن دِرَم بر چشم وي نهاد وگفت چشم باز كن وبنگر !
گفت : اين دِرَم بر چشم من است ، نمي بينم .
گفت :اي مرد! يك دِرَم بر چشم سر نهادي ، دنيا را نمي بيني. پس هزارر دِرَم بر دل
نهادي ، چگونه چشم دل تاريك نشود تا عقبي را ببيني! (2)
1- مكاتبه وانديشه، ش25 ،ص175.
2-مكاتبه وانديشه ، ش26، ص163-164.
چشم در چشم آسمان
جمعه كه مي آيد مي روم ندبه بخوانم .
مي روم دل بسپارم به چشم هايي كه هواي گريستن دارند.
منتظر خواهم ماند ؛
چشم در چشم آسمان .
ستاره مي بارم وبه شكوه مي گويم :
«اين الحسن واين الحسين»؟
كجاست فرزند رسول حجاز؟
كجاست سوار فاتح سرزمين هاي طغيان زده؟
كجاست مرهم پهلوي شكسته وگلوي زخمي چاه؟
كجاست فرياد جگر پاره پاره وسرهاي بر افراشته بر نيزه ها؟
جمعه كه مي آيد ، پياده سر مي گذارم به خياباني كه به جمكران مي رسد .
در دل مي گويم: «أين الشموس الطالعه»؟
كدام روز ، خورشيدت سر بر مي آورد از پشت اين خيابان هاي تيره پر هياهو؟
كدام روز ، آذين ببنديم كوچه باغ هاي جهان را؟
آي تقويم هاي كهنه هزار ساله ! تا كي بهار وخزان بيايد و او نيايد؟
روز آمدنش ، كدام برگ تقويم اين سال ها ست؟
آقا
كسي نمي داند ؛ شايد همين جمعه ، روز ،آمدنت باشد .
جمعه كه مي آيد ، مي روم دردهايم را ندبه كنم.
اعظم سعادتمند
گزارش
در 23 بهمن سال جاري با حول وقوه الهي كاروان زيارتي
مناطق جنگي جنوب متشكل از دانش آموزان دختر مقطع دوم
دبيرستان با همراهي 12 نفر از مبلغين اين مدرسه اعزام و
در تاريخ 25 بهمن اين سفر پر خاطره به كربلاي ايران به
اتمام رسيد.
عيد سلوك
عيد بهانه طلب است. به شكرانه روز تولدت اي صاحب علوم كامله ، به گدايي معرفت آمده ايم ، به درگاه نياز ، سر بر سجده نهاده ايم . شادي مؤمنان حقيقي را بر همه روز هايمان ارزاني دار كه تمام روز هاي سال ، عيد بندگي ست وبراي دلبستگان شيعه جعفري ، تنفس در مزرعه آخرت وزندگي ، خود بهانه شادي ست.
مولاي عقيده هاي پاك ! دعايمان كن كه به حقيقت بندگي در آييم . ياريمان كن تا غرور فكر كردن به دام فلسفه هاي بدون دين دچارمان نكند!
اي متولد سرزمين محمد (صلوات الله عليه وآله وسلم) ، كه سرزمين دل ما را در آشوب كشاندي . اي مقيم وادي حيرت؛ به غربت نگاه جدت حسين (عليه السلام) ، قَسَمت مي دهيم كه راه يثرب حقيقت را نشانمان بده ، آخر جاي پاي تو آنجاست ؛ از همان وقت كه كودك بودي ، وقتي كه جوان شدي، وقتي كه به امامت رسيدي.
ما را به جشن ميلاد مذهب جعفري راه بده ، اي تمام دين محمد(صلوات الله عليه وآله وسلم) ، يابن رسول الله.
«حسين اميري»
جشن ولادت امام صادق (عليه السلام) بر عموم شيعيان پيشاپيش مبارك باد.