درنگستان
28 دی 1390
سخنراني پيرمرد
پيري براي جمعي سخنراني مي كرد ، لطيفه اي براي حضار تعريف كرد، همه خنديدند. بعد از لحظاتي دوباره همان لطيفه را گفت و تعداد كمتري خنديدند.او چند بار ديگر لطيفه را تكرار كرد؛ تا اينكه ديگر كسي در جمعيت به آن لطيفه نخنديد.
او لبخندي زد وگفت: «وقتي كه نمي توانيد بارها وبارها به لطيفه اي يكسان بخنديد، پس چرا بارها و بارها به گريه و افسوس خوردن در مورد مسائل مادي دنيا ، ادامه مي دهيد؟!!!»