گم شده زندگي
انسان وزندگي مفاهيمي هستند كه هرگز از يكديگر جدا نمي شوند. زندگي ،جزء جدايي ناپذير انسان است وهيچ راه فراري از آن نيست. پس انسان ،تا هست ،بايد زندگي كند. به بيان ديگر ،انسان ، ميان دو راهي زندگي وعدم زندگي قرار ندارد. بدون ترديد ، زندگي بايد كرد ، اما مي توان پرسيد: زندگي گوارا ولذت بخش ، كدام است؟
بشر در جست وجوي خوش بختي است و در پي آن است كه به زندگي رضايت مندانه دست يابد. هيچ كس نمي خواهد زندگي همراه با نا رضايتي داشته باشد. رضايت خواهي ، ويژگي فراگير تمامي انسان هاست . انسان گم شده اي به نام رضايت (احساس خوش بختي ) دارد. دليل اين امر چيست؟
بستر كاميابي
رضايت مندي ، بستر موفقيت وكاميابي است . هيچ انسان موفقي نيست كه از هنر «رضايت از زندگي» برخوردار نباشد. بدون رضايت مندي ، امكان پيشرفت و موفقيت وجود ندارد، اشتباه نكنيد! نمي گويم در زندگي خود مشكلي ندارند، بلكه مي گويم با زندگي خود مشكلي ندارند.مشكل داشتن در زندگي ، يك چيز است و مشكل داشتن با زندگي چيز ديگر. اتفاقاض در بيشتر موارد ، انسان هاي موفق با مشكلات زيادي دست وپنجه نرم كرده اند، اما احساس نارضايتي از زندگي نداشتند.مي توان گفت،رضايت مندي از زندگي ،يكي از رازهاي ناشناخته زندگي انسان هاي موفق است.
شما به زندگي پيامبران واولياي الهي دقت كنيد؛ بيشترين سختي ها را تحمل كرده اند ودر عين حال ،ناراضي ونا اميد وناتوان نبوده اند وبه همين دليل است كه موفق ترين انسان هاي تاريخ بشر نيز هستند.هنر رضايت از زندگي ،بستري آرام براي پيشرفت وزمينه اي مطمئن براي بناي كاخ موفقيت انسان فراهم مي آورد.پس هميشه به ياد داشته باشيم كه رضايت از زندگي ، بستر موفقيت هاست وبدون آن ،رسيدن به خوش بختي ، خيالي بيش نيست. انسان هاي موفق از عالم خيال به دنياي واقعيت قدم مي گذارند وبا كشف قوانين زندگي، كاخ موفقيت خويش را بنا مي كنند.اما سؤال اين است كه رضايت چيست؟و در كجا مي توان آن را يافت؟
گم گشته ناشناخته
آيا تا به حال از خود پرسيده ايد كه : ماهيت رضايت چيست؟ انسان ، در جست وجوي رضايت از زندگي است،اما آيا به اين فكر كرده است كه رضايت چيست؟و به دنبال چه چيزي مي گردد؟وگم شده اش كدام است؟راز موفقيت در يافتن يك گم شده ، اين است كه بدانيم گم شده چيست. كسي كه نداند رضايت چيست ، همانندكسي است كه در بياباني گسترده و پهناور در تكاپو است، اما نمي داندبه دنبال چيست،آيا او موفق خواهد شد؟
پيامد هاي نشناختن رضايت
ناكامي ، يكي از پيامد هاي وضعيتي است كه انسان نداندچه مي خواهد و در جست وجوي چيست. كسي كه نداند اساساً به دنبال چه چيزي بايد باشد ، چه بسا ممكن است گم شده خود را بارها وبارها ببيند و از كنار آن بگذرد،ولي ان را نشناسد. تصور كنيد كه مادري فرزند دلبند خويش را در كودكي گم كرده ، اما هيچ نشاني از او ندارد و هم چنين تصور كنيد كه فرزندي در جست وجوي مادر خويش است ، ولي او را تا به حال نديده و هيچ نشاني از وي در دست ندارد. اين دو ممكن است بارها همديگر را ديده باشند،اما يكديگر را نيافته باشند. يافتن ، غير از ديدن است. شرط يافتن و پيدا كردن ، شناختن است . كسي كه در پي خوش بختي و رسيدن به شاد كامي و رضامندي است، بايد بداند دنبال چه چيزي مي گردد. اگر رضايت را نشناسد و نشانه اي از آن نداشته باشد ، هرچه تلاش كند،كمتر مي ابد وهمين ناكامي ، بر نارضايتي ها و تنيد گي هاي او مي افزايد.
پديده شگفتي است ! كسي كه به سمت چيزي حركت مي كند، بايد بيشتر و بيشتر به آن نزديك شود، اما اين كاوش ، جوينده را بيشتر وبيشتر دور مي كند واو را خسته ، نا اميد و رنجور مي سازد و اين همه ، به خاطر اين است كه نمي داند در جست وجوي چيست.
گذشته از ناكامي ، حيرت و سر گرداني نيز پيامد نشناختن ماهيت رضايت است. كسي كه مي كاود ، اما نميداند در پهنه هستي در جست وجوي چيست، حيران و سر گردان خواهد شد، قدرت انتخابي را از دست خواهد داد وگم شده خويش را نخواهد يافت، و همين امر ، بر نارضايتي و تنيدگي او خواهد افزود . ناكامي و سر گرداني ، موجب نا اميدي و ناتواني مي شود. كاوشگر نا كام و سر گردان ،نا اميد و نا توان مي شود؛ نه آينده روشني را براي خود تصور مي كند و نه توان حركتي در خود مي يابد، چنين كسي خسته ورنجور ، در گوشه اي از كوچه پس كوچه هاي زندگي بر زمين خواهد افتاد وهيچ شوكي ، او را به زندگي بر نخواهد گرداند.شما چه طور؟آيا مي دانيد رضايت چيست؟آيا نشانه هاي آن را مي شناسيد؟آيا نشاني خوش بختي را مي دانيد؟اگر مي خواهيد موفق شويد؛ بهتر است نخست بدانيد رضايت چيست واساساً به دنبال چه چيزي هستيد.(منبع رضايت از زندگي :عباس پسنديده)